مقایسه ازدواج سلطنتی با ازدواج به سبک ایرانی

مقایسه ازدواج سلطنتی با ازدواج به سبک ایرانی   حضرت عشق را دریابید

 

مطمئنا همه شما دوستان پخش زنده فیلم عروسی سلطنتی پرنس ویلیام رو نگاه کردید :

شاهزاده ویلیام و کیت میدلتون  Prince William and Kate Middleton, 

 

 

آنچه در زیر می خوانید موارد اختلاف فاحش موجود در عروسی های امروز ایرانی ها  با عروسی سلطنتی شاهزاده بریتانیاست.

لازم به توضیح است که در حال حاضر هر دو کشور بریتانیا و ایران و  بسیاری دیگر از کشورهای جهان در بحران و رکود اقتصادی به سر می برند :

1)    سادگی لباس عروس : یکی از طراحان  لباس عروس : مهری زمردیان : یک  طراح لباس ایرانی بود.

 

همانطور که دیدید لباس عروس خیلی ساده و زیبا و پوشیده بود ( آستین گیپور بلند )

- در حالیکه دختر خانم های ایرانی امروزه برای لباس عروس شان دنبال لباس های خارجی  و مدل های خیلی شلوغ و پر هزینه در مجلات مد خارجی می روند .

2)    سادگی و سبکی جواهرات : طراح جواهرات  عروسی  ( حلقه  عروس و داماد ) :  عباس مظفریان : طراح جواهر و جواهر ساز ایرانی بود.

 

حلقه های عروس و داماد خیلی ساده و شیک و از سنگ یاقوت کبود که یک گوهر ایرانی الاصل است در آن استفاده شده بود .  این در حالی است که اغلب زوج های جوان ایرانی برای تهیه حلقه ازدواج خود به سراغ جواهرات خارجی و سنگین ( ایتالیایی و ... ) در خیابان کریمخان تهران و ... می روند .

 

3)    سادگی آرایش مو و صورت عروس

در اکثر شهرها بر سر انتخاب آرایشگاه گران و آرایش های فانتزی و گریم کامل عروس  و با نرخ های خیلی بالا برای عروس چشم و هم چشمی شدیدی وجود دارد.

 

4)    امانی بودن تاج و تور عروس ( از تور و تاج عروسی مادر ش یا مادر بزرگ داماد استفاده کرد. )  در کشور ما با وجود اینکه امکان استفاده از لباس و ..... کرایه ای هم گذاشته شده است. اما به دلیل گرانی اجاره ها و عدم تمایل عروس خانم ها به استفاده از وسایل امانی اغلب این وسایل خریداری می شود و بعد از مراسم سال ها در چمدان ها و کمدها خاک می خورند و بدون مصرف می مانند.

 

5)    حداقل تشریفات : در همه ی بخش های مراسم حداقل تشریفات و به اصطلاح خودمان ریخت و پاش صورت گرفته بود. به دلیل صرفه جویی در وضعیت اقتصاد خراب امروز  انگلستان دسته گل عروس در کوچکترین ابعاد آماده شده بود و  در کل مراسم در کلیسا هیچ نوع گلی تهیه نشده بود و هیچ مهمانی هم گل هدیه نیاورده بود. تنها برای زیباسازی فضای کلیسای محل عروسی از چهار درختچه که بصورت امانی از ریشه درآورده شده بود و از یکی از کاخ های سلطنتی موقتا برای اجرای مراسم آورده شده بود  استفاده شده بود.

 

در عروسی های ما خودتان قضاوت کنید که چقدر گل آخر شب دور ریخته می شود و ....

 

6)    اهمیت داشتن دعا و نیایش های مذهبی  دسته جمعی و سکوت و اتحاد به موقع در طول اجرای مراسم   : در عروسی ایرانی های امروز  به جز دو دسته گی  بین خانواده عروس و داماد و همهمه حتی در زمان جاری شدن خطبه عقد و  زیر ذره بین گذاشتن مدل لباس و ... فامیل طرف مقابل و  تعیین اینکه کدام طرف سرترند و متشخص تر  نشانی از اتحاد و هماهنگی به چشم نمی خورد ، به جز گاهی در اجرای رقص های محلی ترکی و یا کردی که آنهم اگر مهمان ها نخواهند یک نفر را  برای نمایش قدرت فامیل خود به رقص انفرادی  از جناح خود مجبور کنند.

 

7)    تعداد کم مهمان ها : در مقایسه با بعضی از عروسی های ایرانی های امروز

 

8)    احترام به سنت ها و فرهنگ ها و مذاهب مختلف  و کودکان : با ایراد سخنرانی های مکرر مذهبی در مراسم و اجرای سرودهای گروهی  گروه موسیقی و کودکان. آزادی نوع پوشش و حجاب برای مدعوین.

 

9)    اهمیت دادن به تغییر شرایط زندگی عروس  و داماد  و چند بار تکرار و تاکید مسئولیت ها و تعهد هایی که ازدواج  برای آنها به همراه دارد.

 

10)           هدایای عروسی : همانطور که شاهد بودید عروس و داماد علی رغم فعالیت های دائمی در خیریه ها  تمام هدایا را بصورت نقدی و در حساب های شخصی خود دریافت کردند  تا تمام هدایای دریافتی نقدی را صرف امور خیریه کنند.

این قسمت که خیلی شبیه مراسم عروسی در کشور ماست . در ایران امروز تمام هدایا و دریافتی های حتی خصوصی عروس و داماد  جنبه نمایشی دارد و از همان روز اول باعث اختلاف و مقایسه میشه که خانواده من بیشتر داده یا خانواده تو. در بعضی از مراسم ها  هم با وجود شمارش چندین باره و گرفتن عکس و فیلم از  کسی که هدیه را داده آخر سر  این که پول ها و یا هدایا چگونه باید بین عروس و داماد تقسیم شود کلی  اختلاف و حرف و حدیث درست میشه.

 

11 ) سادگی و هماهنگی لباس و سطح مدعوین

همانطور که دیدید خیلی شباهت بین عروسی های امروز ما ایرانی ها که از فرهنگ اصیل شاهان و خانواده های سلطنتی هستیم با عروسی سلطنتی امروز  شاهزاده ویلیام وجود دارد.

 

12 ) انرژی مثبت و نیایش مذهبی :
در هیچ عروسی ایرانی دو جمله آموزنده و مثبت  نمی شنویم به جز موجی از چشم زخم و انرژی منفی که در فضای عروسی آکنده می شود.

« ...حضرت عشق را دریابید
دل به این دنیا نبندید

با امید شاد باشید

در نیایش کوشا باشید
با آنها که شادند شادی کنید

... با یکدیگر به مهر زندگی کنید

با افتادگان رحیم باشید

بگذارید یه حقیقتی دیگر شما را دریابد »

بخشی از دعای قرائت شده توسط برادر عروس
Kate Middleton

و همسر   
Prince William

به تک تک واژه ها دقت کنید و اگر دوست داشتید چند بار بخوانید

آنها از بیکاری خسته و کسل شده بودند.

ر
وزی همه فضایل و تباهی ها دور هم جمع شدند

خسته تر و کسل تر از 
همیشه.

 
ناگهان ذکاوت ایستاد و گفت: بیایید یک بازی

بکنیم؛.

مثلا" قایم باشک؛ همه از این پیشنهاد شاد شدند

دیوانگی فورا" فریاد زد من چشم می گذارم من

چشم می گذارم.

و از آنجایی که هیچ کس نمی خواست به

دنبال 
دیوانگی برود همه قبول کردند او چشم

بگذارد و به دنبال آنها بگردد.

دیوانگی جلوی درختی رفت و چشمهایش را بست

و شروع کرد به  شمردن

....یک...دو...سه...چهار...

همه رفتند تا جایی پنهان شوند؛

لطافت
 خود را به شاخ ماه آویزان کرد؛

خیانت داخل انبوهی از زباله پنهان شد؛

اصالت در میان ابرها مخفی گشت؛

هوس به مرکز زمین رفت؛

دروغ گفت زیر سنگی می روم اما به ته دریارفت؛

طمع داخل کیسه ای که دوخته بود مخفی شد.

و دیوانگی مشغول شمردن بود. هفتاد و

نه...هشتاد...هشتاد و یک...

همه پنهان شده بودند به جز عشق که همواره

مردد بود و نمیتوانست تصمیم بگیرد. و جای

تعجب هم نیست چون همه می دانیم پنهان

کردن
 عشق مشکل است.

در همین حال دیوانگی به پایان شمارش میرسید.

نود و ینج ...نود و شش...نود و هفت...

هنگامیکه 
دیوانگی به صد رسید, عشق پرید و در

بوته گل رز پنهان شد.

دیوانگی فریاد زد دارم میام دارم میام.

اولین کسی را که پیدا کرد تنبلی بود؛ زیراتنبلی،

تنبلی اش آمده بود جایی پنهان شود و
 لطافت را

یافت که به شاخ ماه آویزان بود.

دروغ ته چاه؛ هوس در مرکز زمین؛ یکی یکی

همه را پیدا کرد جز 
عشق.

او از یافتن عشق ناامید شده بود.

حسادت در گوشهایش زمزمه کرد؛ تو فقط

باید 
عشق را پیدا کنی و او پشت بوته گل رزاست.

دیوانگی شاخه چنگک مانندی را از درخت کند و

با شدت و هیجان زیاد ان را در بوته گل رز فرو

کرد. و دوباره، تا با صدای ناله ای متوقف شد .

عشق از پشت بوته بیرون آمد با دستهایش  

صورت خود را پوشانده بود و از میان انگشتانش

قطرات خون بیرون می زد.

شاخه ها به چشمان 
عشق فرو رفته بودند و او

نمی توانست جایی را ببیند.

او کور شده بود.

دیوانگی گفت « من چه کردم؛ من چه کردم؛

چگونه می تواتم تو را درمان
 کنم.»

عشق یاسخ داد: تو نمی توانی مرا درمان کنی،

اما اگر می خواهی کاری 
بکنی؛ راهنمای من

شو.»

و اینگونه شد که از آن روز به بعد عشق کور

است
و دیوانگی همواره در کنار اوست.